بعضی از مهارتها برای موفقیت، مهارتهایی جانبی هستند. این مهارتها مفید هستند؛ ولی بر میزان موفقیت یا شکست شما تاثیری ندارند. مهارتهای دیگری وجود دارند که در رسیدن به بیشترین تواناییها، بسیار حیاتی هستند و اگر میخواهید به اهداف شغلی و مالیتان برسید، باید این مهارتها را به بالاترین حد ممکن برسانید.
یکی از این مهارتهای ضروری، توانایی مدیریت پروژهها با ابعاد مختلف است. پروژه را میتوان یک کار چند مرحلهای تعریف کرد، چیزی که هر روز در زندگی و کارتان با آن سروکار دارید. برای موفق شدن باید در مدیریت پروژه قوی باشید.
از دام هوشمندی بر حذر باشید
یکی از بزرگترین خطرات در مدیریت پروژه این است که احساس کنید همه چیزهای لازم، راجع به موضوع را میدانید. بسیاری از مردم از تواناییشان برای انجام چندین کار همزمان یا پشت سرهم استفاده میکنند. آنها در «دام هوشمندی کمکاران» گرفتار میشوند. آنها از هوش خود استفاده میکنند تا به خود و دیگران نشان دهند چقدر بیپروا و توانا هستند. این افراد، در رده افراد نالایقِ نادان قرار میگیرند. نالایقِ نادان کسی است که نمیداند و نمیداند که نمیداند.
مهارتی اساسی در زندگی
مدیریت پروژه یک مهارت ضروری است و کاربردش فقط برای سازندگان سدهای هیدرو الکتریکی یا آسمانخراشهای بزرگ نیست. هر بار که برای خرید وارد سوپرمارکت میشوید درگیر یک پروژه هستید. اگر فروشنده هستید، کار بر هر فرد برای تبدیل او به یک مشتری، یک پروژه است. حتی اگر میخواهید عصر با یک نفر بیرون بروید، در حال سازماندهی و برنامهریزی یک پروژه هستید.
توانایی شما در سازماندهی و انجام موفقیتآمیز یک پروژه مهارتی ضروری برای موفقیت است. این هنر ضروری مدیریت و راهی برای چند برابر کردن تواناییها و نتایج است. توانایی مدیریت انواع پروژهها در افزایش اعتبارتان و کسب درآمد رویایی بسیار ضروری است.
در حرفه خود بهترین باشید
اغلب افراد میتوانند تایپ کنند؛ اما تعداد کمی از آنها میتوانند بدون اشتباه هشتاد تا نود کلمه در دقیقه تایپ کنند. میلیونها نفر میدانند چگونه با کامپیوتر کار کنند، اما عده کمی حرفهای هستند و میتوانند از حداکثر قابلیتهای آن استفاده کنند و به اهدافشان برسند. فروشندگان زیادی وجود دارند؛ اما فقط 10 درصد آنها، 80 درصد فروش و سود را از آنِ خود میکنند.
مدیریت پروژه نیز به همین صورت است. هرکسی میداند کارهای چند مرحلهای را چگونه انجام دهد؛ اما تعداد کمی حرفهای هستند. اغلب افراد تا حدی منظم و کمی هم بینظم هستند. این افراد در رسیدن از نقطه الف به نقطه ب وقت و هزینه زیادی صرف میکنند و مرتکب خطاهای بسیار زیادی میشوند. آنها در زندگی پروژهها را ماهرانه مدیریت نمیکنند، چرا که نمیدانند این تواناییها چقدر در رسیدن به خواستههایشان اهمیت دارد.
برای موفقیت در زندگی به «اهرم» نیاز دارید. شما به یاری دیگران نیازمندید. برای کسب دستاوردهای بزرگ و زندگی عالی، به کمک افراد بسیاری نیاز دارید. باید بتوانید فعالیتهای افراد مختلف را به سمت هدفی مشخص جهتدهی کنید. اگر مهارت مدیریت پروژه را بهبود نبخشید، درگیر پروژهها خواهید بود؛ ولی یکی از افراد گروه و نه هدایتکننده گروه خواهید بود.
برونسپاری و مدیریت پروژه
قدرت اقتصادی هر کشور، مدیون چیزهای زیادی است؛ اما یکی از مهمترین موارد، تخصصی کردن کارها و تقسیم کار است. به عبارت دیگر به جای آنکه همهکاره باشیم، باید متخصص باشیم و در انجام یک یا دو کار بسیار ماهر شویم و هر کار دیگر را به دیگران واگذار کنیم.
امروزه، یکی از پرطرفدارترین واژهها در کسبوکار، برونسپاری است. به این معنی که به جای استخدام یا نصب تجهیزات در محل خودتان، عملیات شرکت را به سازمان دیگری که متخصص انجام آن کار است محول میکنید.
بسیاری از سازمانها دریافتهاند که این روش، ارزانتر از انجام کارهایی نظیر تهیه فهرست حقوقی، حسابداری، حملونقل کالا، تولید، مونتاژ، تحویل، توزیع و هزاران کار دیگر توسط خودشان است.
شما همواره در حال برونسپاری هستید
کل زندگی شما، فرایند برونسپاری است. چه بدانید یا نه شما دائما کارها و فعالیتهای خود را به صدها بنگاه اقتصادی نظیر سوپرمارکتها، رستورانها، خشکشوییها، تعویض روغنیها و خیاطیها میسپارید. لازم نیست انجام این کارها را خودتان بیاموزید. واگذاری کارها به افرادی که در آن تخصص دارند بسیار به صرفهتر و آسانتر است. آنها کار را بهتر، سریعتر و با اشتباهات کمتری انجام میدهند. با برونسپاری، زمان بسیار بیشتری برای انجام کارهای تخصصیتر و پرسودتر به دست میآورید. این یکی از کلیدهای ساخت اهرمی است که استعدادها و تواناییهای شما را چندین برابر میکند.
راز بهرهوری بالا
در مدیریت پروژه به طور نظاممند و سازماندهیشده، کارهای مختلف را برونسپاری میکنید تا به هدفی مشخص برسید. شما با کنار هم قرار دادن تواناییها و استعدادهای افراد مختلف برای رسیدن به هدفی مشخص، همافزایی ایجاد میکنید. با کار گروهی توسط افرادی با استعدادهای متفاوت، میتوان دستاوردهایی خارقالعاده ایجاد کرد. توانایی شما در همسو کردن نیروها برای رسیدن به هدف مشترک، کلید پیشرفت در کار و زندگی است.
برای ایجاد حس همکاری در گروهی از افراد برای انجام کاری پیچیده، باید «هماهنگی» ایجاد کرد. یکی از مهمترین کارهای شما، تلاش برای ایجاد هماهنگی در افرادی است که با شما یا برای شما کار میکنند.
مدیریت پروژه
مدیریت پروژه هنری است که مستلزم تفکر و آیندهنگری است. هرگاه باید کار بزرگی انجام دهید، اولین گام این است که یک قلم و کاغذ بردارید و افکارتان را بنویسید. همان طور که میدانید، تمام مردان و زنان موفق، افکارشان را ثبت میکنند. آنها قبل از شروع، موارد لازم را یادداشت میکنند. آنها فهرستهای اصلی و همچنین فهرستهای فرعی تهیه میکنند. آنها محاسبه میکنند. آنها از قبل همه جزئیات یک پروژه را تحلیل میکنند و درباره تمام مراحل کار فکر میکنند و با این روش، باعث صرفهجویی در سرمایه و زمان میشوند. آنها اغلب در چند ماه کارهایی انجام میدهند که افراد معمولی در چند سال قادر به انجام آن نیستند.
منضبط باشید
مدیریت پروژه مثل هر کار دیگری نیاز به تمرین و انضباط شخصی دارد. این امر به عزم راسخی نیاز دارد تا بدون فکر کاری را انجام ندهید. افراد زیادی به روش «پاسخ و واکنش» کار میکنند. آنها به اتفاقات اطرافشان واکنش نشان میدهند و با توجه به احساس لحظهای پاسخ میدهند. ناگهان کاری را شروع میکنند و به همان سرعت آن را رها میکنند. آنها عجولانه قضاوت میکنند، بلافاصله تصمیم میگیرند و بدون تحلیل دقیق شرایط اقدام میکنند. این افراد مرتکب اشتباهات زیادی میشوند و از دید دیگران نالایق و بینظم هستند. شما اینطور نباشید.
وقتی تصمیم بگیرید تا در مدیریت پروژه بهترین باشید، شروع به استفاده از فرایند نظاممندی میکنید که در ادامه برایتان شرح میدهم. توانایی انجام کارهای چند مرحلهای شما را قادر میسازد تا بر هر چیز دیگری مسلط شوید. یادگرفتن این روش سخت نیست.
با پروژه پایانیافته شروع کنید
اولین قدم در اجرای هر پروژه آن است که از هدف شروع کنیم و به عقب برگردیم. استفان کاوی میگوید: «کار را با در نظر گرفتن پایان آن، شروع کنید». دکتر روبرِتو آساگیولی پیشنهاد میکند که قبل برنامهریزی یا سازماندهی کاری، نتیجه یا خروجی ایدهآل را روی کاغذ یا در ذهن خلق کنید.
رابِرت فِریتز، در کتاب «مسیری با کمترین مقاومت» بیان میکند که «قدرتمندترین اصل سازماندهی، تعهد به چشماندازی از یک هدف واضح برای شما و دیگران است». دکتر چارلز گارفیلد، در تحقیقاتش بر کارمندان پربازده به این نتیجه رسید که نقطه شروع دستاوردهای بزرگ، توانایی فرد در تصور پایان مطلوب کارها است؛ یعنی نگاه کردن به هدف طوری که انگار به آن نائل شدهایم یا از هر جهت عالی انجام شده است. هر پروژه با تعریف دقیق شما از خواسته خود و تصور چگونگی پایان ایدهآل کار آغاز میشود.
تکتک مراحل را سازماندهی کنید
وقتی هدف به وضوح مشخص شد، گام بعدی تهیه فهرستی از تمامی چیزهایی است که برای رسیدن به هدف و تکمیل پروژه لازم است.
در مدیریت پروژه دو روش برای تهیه فهرست وجود دارد. روش اول «روش ترتیبی» نامیده میشود. در این روش ترتیب مراحل مشخص میشود. برای آغاز مرحله دوم، باید مرحله اول تمام شده باشد و مراحل بعدی هم به همین طریق ادامه مییابد. این مرحلهها «فعالیتهای وابسته» نامیده میشوند. هر فعالیت به تکمیل فعالیت قبلی وابسته است. این نکتهای کلیدی است که باید در مدیریت پروژه با هر اندازهای به خاطر داشته باشید.
روش دوم تهیه فهرست فعالیتها در مدیریت پروژه، «روش موازی» نامیده میشود. فعالیتهایی وجود دارند که میتوانند به صورت همزمان و مجزا از دیگر فعالیتها انجام شوند؛ مثلا در تهیه یک بروشور یا خبرنامه، میتوان همزمان با تهیه متن تبلیغاتی، نوع کاغذ را انتخاب کرد یا عکسهای لازم برای توضیح متن را جمعآوری کرد.
قانون «برنامهریزی قبلی مناسب، مانع کارایی ضعیف میشود» بهرهوری شما را به طرز چشمگیری افزایش میدهد.
وقتی هدفی در ذهن دارید و همه کارهای لازم برای رسیدن به هدف را در فهرستی به صورت ترتیبی یا موازی سازماندهی کردهاید، اکنون برای بخش اصلی مدیریت پروژه آمادهاید. این کلید آینده کاریتان است. این فرایند «انتخاب و واگذاری» است.
انتخاب و واگذاری
برای انجام موفقیتآمیز پروژههای بزرگتر، به افراد بیشتری نیاز است. توانایی انتخاب افراد مناسب و واگذاری موثر کارها به آنان، به اندازه هر عامل دیگر، در موفقیت یا شکست پروژه تأثیرگذار است. یک انتخاب اشتباه یا یک برداشت اشتباه در واگذاری امور، برای عدم پیشرفت پروژه، اتمام بودجه و یا حتی شکست پروژه کافی است.
مردان و زنان زیادی توانستهاند با قبول یک پروژه و انجام شایسته آن، در کارشان به سرعت پیشرفت کنند. دیگران ترفیع نگرفتهاند؛ زیرا هنگامیکه پروژهای به آنان محول شده، آن را جدی نگرفتهاند و نرسیدن به نتیجه مطلوب، اطمینان مافوقشان را نسبت به تواناییهای آنها از بین برده است. مدیریت پروژه موضوعی جدی است.
مسائل مدیریت پروژه
تقریبا تمام مشکلات کسبوکار، مشکلات مدیریتی هستند که به مدیریت پروژه بر میگردند. به همین دلیل هر مدیری که سر کار میآید، تمام افراد گروه را جایگزین میکند. مدیر جدید تشخیص میدهد که دلیل انجام نشدن کار آن است که فرد مسئول در بخش تولید، فروش، توزیع یا هر بخش دیگر، توانایی انجام کار را ندارد.
هنگامیکه گروهتان را میسازید، قابلیت خود را به عنوان مدیر نشان میدهید. 95 درصد موفقیت کاری به توانایی انتخاب افراد مناسب برای کمک به شما بستگی دارد. اغلب مشکلات کسبوکار از آنجا ناشی میشود که کار را به افراد نالایق و نامناسب میسپارید.
وظیفه شما انتخاب بهترین افراد موجود برای انجام کار است. سابقه هر فرد را به دقت بررسی کنید. معرفها را بررسی کنید. با افراد دیگر در مورد آن فعالیت مشورت کنید. درباره توانایی افراد برای انجام کار به بهترین شکل، به نظرات دیگران توجه کنید.
در انتخابتان دقیق باشید و در سپردن وظایف کلیدی به بهترین افراد، مُصِر باشید. این کار باعث صرفهجویی در زمان و کمتر شدن مشکلات میشود.
یک نکته کلیدی: اگر فهمیدید شخصی را اشتباه انتخاب کردهاید، کسی که کار را در زمان مورد نظر و باکیفیت مطلوب انجام نخواهد داد، به سرعت برای جایگزین کردن این شخص اقدام کنید. یک فرد ضعیف در گروه، میتواند موجب از دست رفتن تلاشهای دیگران و تضعیف روحیه افراد خوب شود. یکی از مهمترین مسئولیتهای رهبر گروه، جابهجایی فردی است که کارش را درست انجام نمیدهد.
با واگذاری کارها ظرفیت خود را چند برابر کنید
پس از انتخاب افراد برای انجام قسمتهای مختلف پروژه، نوبت به واگذاری کارها میرسد. مسئولیتهای خاص هر فعالیت لازم برای انجام پروژه را به فرد خاصی واگذار کنید. برای پایان هر فعالیت و هر بخش آن مهلت تعیین کنید. برای هر فرد، کاری که باید انجام دهد، زمان انجام کار، معیارهای ارزیابی عملکرد و شکل نهایی پروژه بعد از اتمام کار را تشریح کنید. هیچچیز را به شانس واگذار نکنید. هرچه افراد در مورد دلیل انجام کار و چگونگی آن بیشتر بدانند، کار خود را بهتر انجام میدهند.
وجود ابهام بزرگترین عامل شکست مدیریت پروژه است. به همین دلیل باید به طور منظم با افراد گروه به صورت انفرادی یا گروهی جلسه داشته باشید. با گروه به طور منظم در تماس باشید و آنها را مطلع نگهدارید. همیشه در حال رد و بدل بازخورد باشید. هر چه پروژه مهمتر باشد، نظارت شما باید بیشتر شود.
پروژه را ملموس سازید
همان طور که نوشتن افکار روی کاغذ، هنگام سازماندهی پروژه برای خودتان مهم است، استفاده از وایت برد یا کاغذهای بزرگ هم در جلسات اعضای گروه مفید است. هرچه پروژه و مسیر دستیابی به هدف را ملموستر و تصویریتر کنید، احتمال انجام شدن کارها طبق برنامه و معیارهای مورد نظر بیشتر میشود.
برای نظارت بر پروژه، پیشرفت کار افراد را نسبت به مهلت تعیینشده اندازهگیری کنید. نظارت شما بر پروژه، موجب پیشروی آن میشود. به جای اینکه فرض کنید همه چیز خوب پیش میرود انتظارات خود از افراد را بررسی کنید. یادتان باشد که قوانین مورفی توسط مدیران پروژههای مختلف ساخته شده است.
قوانین مورفی
شما با این قوانین آشنا هستید.
1. اگر امکان اشتباه وجود دارد، اشتباه پیش خواهد آمد.
2. بودجه هر چقدر زیاد باشد، باز هزینه بیشتر از انتظارتان خواهد شد.
3. هرچقدر زمان در نظر بگیرید، باز کار بیشتر از زمان تعیینشده طول میکشد.
4. از تمام چیزهایی که میتواند اشتباه شود، بدترین مورد در بدترین زمان ممکن و با بیشترین هزینه، اتفاق خواهد افتاد.
البته برای قوانین مورفی یک تبصره وجود دارد: «مورفی آدم خوشبینی بود!»
مرحله محدودکننده را شناسایی کنید
در مدیریت پروژه، همیشه یک «رویداد بحرانی» یا «مرحله محدودکننده» وجود دارد. همین یک عامل، تعیینکننده سرعت اتمام پروژه است. این همان فعالیتی است که باید قطعا و مطابق معیار انجام شود تا پروژه با موفقیت تمام شود. شما شخصا باید مسئولیت این مرحله را بر عهده بگیرید و تمام حواستان را روی درست انجام شدن آن متمرکز کنید. حتی اگر کل آن فعالیت یا بخشی از آن را محول کردهاید، مراقب انجام شدن آن فعالیت باشید.
شما میتوانید از مدیریت پروژه برای باز کردن حساب، افزایش درآمد، دستیابی به سلامتی فیزیکی و تناسب اندام مناسب، رفتن به تعطیلات، برنامهریزی مسافرت، شروع یک کسبوکار جدید، نوشتن یک کتاب، ترسیم یک نقاشی یا مسافرت دور دنیا با یک قایق، استفاده کنید.
کسب پیروزی
استفاده صحیح از تکنیکهای مدیریت پروژه در کارتان، میتواند برای شما یک مزیت رقابتی ایجاد کند. مهارتهای مدیریت پروژه شما را قادر میسازد تا در کار و زندگی با شتاب زیادی پیشرفت کنید و به جلو حرکت کنید. هرچند گامهای مدیریت پروژه ساده هستند؛ ولی مهارت مدیریت پروژه پیچیده است و در موفقیت شما نقشی حیاتی دارد.
توسعه مهارتهای مدیریت پروژه شما را قادر میسازد کارهای بهتر و بزرگتری را با مسئولیتهای بیشتر و درآمد بالاتر به عهده بگیرید.
مدیریت پروژه مهارتی ضروری برای کسب درآمد رویایی است و با تمرین میتوان آن را آموخت.
در سرتاسر جهان، زنان کارآفرین هر روز نقش بزرگتری در اقتصاد کشور خود ایفا میکنند.
در کشورهای ثروتمند، نرخ پایین رشد جمعیت به همراه پیر شدن جمعیت، دولتها را به لزوم فعالیت اقتصادی زنان آگاه کرده است؛ زیرا نیمی از جمعیت آنها را زنان تشکیل میدهند و محروم شدن اقتصاد از تواناییهای این قشر ضررهای فراوانی در پی خواهد داشت.
در همین راستا دولتها با اصلاح قوانین کار، تاسیس مراکز آموزشی و حمایت از زنان کارآفرین و شاغل، سعی کردهاند زمینه را برای ورود آنها به بازار کار فراهم کنند. در ادامه مقاله حاضر، ویژگیهای زنان کارآفرین موفق ذکر میشود.
۱. دیدگاه مثبت
دیدگاه مثبت عامل اصلی تبدیل ایدهها به برنامههای عملی و اجرای این برنامهها است. نگاه مثبت به وضعیت، زمینه نوآوری و رفع مشکلات را فراهم میکند و انرژی درونی، آزاد میکند. کارآفرینی دشوار است و اگر دیدگاههای منفی بر ذهن سلطه داشته باشند با نخستین مانع تلاشها متوقف میشود. همواره مراقب ذهن خود باشید و اجازه ندهید روحیهتان با افکار منفی تضعیف شود. واقعبینی ضروری است اما در نظر گرفتن موانع با نگاه صنفی داشتن بسیار تفاوت دارد. برای مثبت باقی ماندن زنان کارآفرین، اطرافیان خود را از بین افراد خوشبین انتخاب میکنند.
۲. غلبه بر موانع
بررسیهای انجام شده نشان میدهد در ایالات متحده ۷۰ درصد شرکتهای تازه تاسیس به علت ناتوانی مدیران آنها در حل مشکلات سه سال نخست، منحل میشوند. این در حالی است که نرخ انحلال شرکتهایی که توسط زنان تاسیس شدهاند کمتر از شرکتهای دیگر است. زنان در اغلب موارد میتوانند از موانع در جهت منافع شرکت استفاده کنند. زنان کارآفرین باید عادت کنند از هر مانعی که به وجود میآید پندی بگیرند. به تدریج مشاهده خواهند کرد مشکل آنقدرها که ابتدا تصور میشد بزرگ و منفی نبوده است.
۳. اعتمادبهنفس بالا
قدرتمند بودن و اعتمادبهنفس داشتن به معنای مخرب و جسور بودن نیست. بر عکس اعتمادبهنفس و قدرت به معنای سازندگی و حرکت در مسیر صحیح است. هنگامی که فرد تصویر ذهنی درست و مثبتی از خود دارد و مسئولیتپذیر است که روحیه کارآفرینی او قویتر است و دیگران نیز با اعتماد و اطمینان بیشتری با وی همکاری میکنند. آمارها نشان میدهد در بین مردان و زنان کارآفرین به ترتیب ۴۵ و ۵۱ درصد آنها از این ویژگی برخوردار هستند.
۴. حس کمک به دیگران
تحقیقات نشان میدهد زنان بیش از مردان با کمک به دیگران در آنها نفوذ میکنند. اشتیاق به ایجاد تغییری مثبت در زندگی دیگران از مهمترین ویژگیهای زنان کارآفرین موفق است و انگیزه بالایی برای فعالیتهای اقتصادی آنها است. نظرسنجیهای انجام شده در بین زنان کارآفرین نشان میدهد در بین انگیزههای مختلف نظیر کسب درآمد بالا، اثبات توانایی، استفاده از تحصیلات و… حس کمک به دیگران و ایجاد تغییر در زندگی آنها عامل اصلی مهمتر در فعالیت اقتصادی زنان است.
۵. صداقت
مسلما برای موفقیت لازم نیست قربانیهایی را در مسیر حرکت از خود بر جا گذارید. برای قدم گذاشتن به پله بالاتر لازم نیست روی دوش دیگران قدم بگذارید. حس رقابت منفی در بین مردان بیش از زنان است. حرکت طبق قانون و پرهیز از اقدامات غیرصادقانه در بین کارآفرینهای زن به ویژه در آسیا مشاهده میشود. همین عامل حس اعتماد دیگر شرکتها را برمیانگیزد؛ زیرا همه مایلند با کسانی همکاری کنند که صادق و قابل اطمینان باشند. در ایالات متحده میزان همکاری شرکتها با زنان کارآفرین طی یک دهه گذشته همه ساله ۱۰ درصد افزایش یافته است.
۶. توازن بین زندگی و کار
با آنکه زنان همواره مسئولیت زندگی شخصی و خانوادگی را به عهده دارند، آن دسته از آنها که بین کار و زندگی خانوادگی توازن برقرار میکنند موفقتر هستند. زندگی متوازن ذهن را برای ایدههای خلاق آماده میکند. در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی که کشورهایی پیشرفته هستند، در آمارها مشخص شده آن دسته از زنان کارآفرین که به زندگی خانوادگی، دوستان، سلامتی و روح خود توجه بیشتری دارند، موفقتر هستند. ویژگی ششم به ویژه در مورد زنان مصداق دارد؛ زیرا آنها در هر سطح شغلی که باشند بر خانواده بیش از مردان تاثیر میگذارند.
۷. هدفمندی
اهداف همان رویاها هستند که با برنامه عملی و شفاف تجهیز شدهاند. اگر اهداف نوشته نشوند، دستیابی به اهداف ممکن نخواهد بود و در حد رویا و آرزو باقی میمانند. تحقیقات نشان میدهد زنانی که برای مدیریت شرکت و کسبوکار خود برنامهای شفاف و مرحلهبندی شده دارند موفقتر عمل میکنند. البته این ویژگی برای تمام کارآفرینها مفید است؛ اما از آنجا که زنان وظایف خانوادگی گستردهتری دارند، برنامهریزی به آنها کمک میکند توازن لازم را بین کار و زندگی خانوادگی برقرار کنند.
۸. دقت
تشخیص خلا در بازار که میتوان آن را از طریق کارآفرینی پر کرد اقدامی استراتژیک در هر برنامه برای کارآفرینی است. کشف نیازهایی که تاکنون پاسخ داده نشدهاند یا به میزان لازم تامین نشدهاند کلید تولید موفق است. زنان به علت ریزبینی و دقت بالای خود نسبت به مردان توانایی بالاتری در کشف این نیازها دارند. از سوی دیگر آمارها نشان میدهد تقریبا در تمام کشورها میزان مصرف زنان بیش از مردان است به همین دلیل آنها نیازهای بازار را بهتر تشخیص میدهند و کالاهایی که تولید میکنند نیاز واقعی بازار است.
۹. آموزش
اغلب زنان کارآفرین شیوههای کاری خود را به جانشینهایشان فرا میدهند و نوعی انتقال تجربه در شرکتهایی که آنها تاسیس میکنند، مشاهده میشود که بسیار بیشتر از وضعیتی است که در شرکتهای تحت مالکیت مردان دیده میشود. همین ویژگی به آنها کمک میکند همزمان از همفکری دیگران استفاده کنند.
۱۰. نگاه بلندمدت
بالاترین شدت مقاومت قبل از شکست صورت میگیرد. احتیاط و آیندهنگری جزء ویژگیهای اصلی کارآفرینهای زن است. به دلیل نگاه بلندمدت، سرسختی زنان در مواجهه با مشکلات بیشتر است. البته احتیاط باعث نمیشود زنان موفق جرئت برداشتن قدم بعدی را نداشته باشند. با آنکه در سرتاسر جهان تعداد زنان کارآفرین بسیار پایینتر از مردان است اما در شرایط برابر موفقیت آنها بیشتر است.
با آنکه در اکثر کشورهای جهان قوانین برای حضور زنان در عرصه اقتصاد مناسب نیست و هنوز نسبت به توانایی زنان در کارآفرینی آنطور که باید اعتماد به وجود نیامده اما روند نقشآفرینی زنان در حوزه کارآفرینی روندی رو به رشد است.
در بین ۵۰۰ شرکت برتر آمریکا مدیر تنها ۱۰ شرکت زن هستند. واقعیت این است که هر چه سطح مسئولیتها بالاتر میرود تعداد زنان کمتر میشود؛ اما به تدریج تعداد آنها رو به افزایش است. در شرکتهای کوچک و متوسط شاهد حضور زنان در شغلهای رده بالا در حد مالکیت و مدیریت هستیم.